پسرمامان در روستای فیله ورین همراه بابا
این عکسم ی روز مونده بود به ماه رمضون که بابایی مارو برد امام زاده تو راه که داشتیم میرفتیم ی اتفاقایی افتاد ولی به خیر گذشت هوا خیلی گرم بود همه میگفتن مانی نبرید اما منم دلم نیومد پسملم تنها بمونه خونه قربونش بره مامان
واین عکس زیر درخت گردو که خیلی بزرگ بود بابایی همش بغلت میکرد میگفت عکس بنداز
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی